چرا:)
| n¡n¡
یکم زود نرفتی؟:)
حاجی...
ازم ناراحت که نشدی نه؟:)
ببخشید
بخدا نمیدونستم
اون مهنا...بم نگفت...
البته گفت...
دقیقا دو ساعت بعد این که رفتی گفت...
دقیقا همون لحظه که خودش فهمید رفتی گفت:)...
ولی خب...چطوری بگم؟
حرفشو عوض کرد...
گفت ایسگا گیری بود🥲
ولی خب...تا دیروز راز بود بین همه...
تا اینکه رفتیم اونجا...
همهههه داشتن تسلیت میگفتن...صورت بهار یه طور بود که اگه نمیگرفتیش مینشست گریه میکرد
فکر کردم یکی از بستگانش یا رفیقاش فوت کردن رفتم آرومش کنم
بعد اون زنه اومد بم گف توام تو کلاس خانوم رزاقی بودی؟
گفتم آره
گفت چون تو تشییع جنازه ندیدیمت...
حاجی...
ینی 16روزه رفتی ولی من خبر نداشتم؟:)
میشه ازم ناراحت نباشی؟
بخدا نمیدونستم
به جان خودم
ببخشید:)
🖤🕊