
کمی قشنگیات
| Rei
:)
نمیدانم چه رازی خفته در چشمان زیبایت
که عاقل سمت چشمت میرود، دیوانه میآید
چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمیدیدی
جفاهای چنین از خوی او هرگز نمیدیدی
ز اشک ناامیدی کاش ای دل کور میگشتی
که زینسان غیر را پهلوی او هرگــز نمیدیدی
در وصف تار مویت یک مو بیان نکردم
با آن که در تکلم هر موی من زبان شد
چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟
شاعر مورد علاقتون کیه؟؟